اعدام آرمان عبدالعالی متوقف شد + ماجرای قتل غزاله شکور و حکم قصاص
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۳۷۵۶۸۹
حکم قصاص آرمان، پسری که از ۷ سال قبل به اتهام قتل غزاله، دختر مورد علاقهاش در زندان به سر میبرد، به طور موقت متوقف شد.
به گزارش ایمنا، در بهمن سال ۹۲ غزاله پس از رفتن به خانه آرمان به طرز عجیبی ناپدید شد و پرونده آرمان در این چند سال جنجال زیادی در رسانهها به پا کرد.
آرمان عبدالعالی کیست؟آرمان سال ۱۳۷۵ متولد شد و از هفت سال قبل به اتهام قتل غزاله، دختر مورد علاقهاش در زندان به سر میبرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آرمان در اعترافاتش گفت: من و غزاله میخواستیم ازدواج کنیم. روز حادثه وقتی پدر و مادرم نبودند، او را به خانه دعوت کردم، گفت میخواهد برای زندگی به خارج از کشور برود و بهتر است رابطهمان را با هم تمام کنیم. از دستش عصبانی شدم من او را هل دادم که سرش به کنار تخت برخورد کرد. سپس چند ضربه با میله بارفیکس به سرش زدم. من که ترسیده بودم جنازه را داخل یک چمدان گذاشتم و در خیابان رها کردم. با وجود اعترافات آرمان، تلاشها برای کشف جسد غزاله نتیجه نداشت.
آرمان پس از اعتراف به قتل غزاله ۱۹ ساله در دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد؛ وی با وجود اعتراف به قتل، پس از مدتی اقرارهای خود را پس گرفت و گفت: غزاله بر اثر یک حادثه جان باخته است.
او افزود: غزاله در پلهها پایش سر خورد و به زمین افتاد و از ترس جسدش را در چمدان قرار دادم و بیرون بردم.
بخشش اولیای دم برای آرمانبا گذشت چند سال از این ماجرا و در حالی که هنوز جسد غزاله پیدا نشده بود، مادر غزاله اعلام کرد: اگر آرمان بگوید جسد دخترشان را کجا مخفی کرده است. او را میبخشد اما در همین حال وکیل آرمان با توجه به اینکه جسد غزاله پیدا نشده و همچنین با طرح این موضوع که خانواده غزاله چند ماه بعد از ماجرای قتل دخترشان از دانشگاه برای وی مرخصی تحصیلی گرفته بودند و فیسبوک وی بار دیگر بازگشایی شده بود مدعی بی گناهی موکلش شد و درخواست اعاده دادرسی را مطرح کرد.
اعدام آرمان عبدالعالیاعاده رسیدگی آرمان پذیرفته شد، او او بار دیگر محاکمه شد و باز هم قتل غزاله را انکار کرد؛ «غزاله پایش سُر خورد و روی زمین افتاد. از ترس جسدش را درون سطل زباله انداختم.» این تنها ادعایی بود که آرمان در مقابل هیأت قضائی داشت، اما اینکه جسد کجاست، مشخص نشد.
قضات حکم به قصاص وی دادند. پس از طی مراحل و جلسه صلح با خانوادهها، روز چهارشنبه ۲۱ مهر ماه تاریخی بود که برای اجرای حکم قصاص آرمان در پرونده ثبت و به پدر و مادر غزاله ابلاغ شد.
ماجرای لغو اعدام آرمانپدر غزاله به همشهری گفت: تغییری در تصمیممان ایجاد نشده و ما همچنان اصرار به اجرای حکم قصاص قاتل دخترمان داریم و رضایت نمیدهیم. او ادامه داد: داغی که روی دل من و همسرم نشسته بسیار سنگین است. هیچکس نمیداند ما چه میکشیم و حتی بعد از جلسه صلح و سازش هم تغییری در تصمیم من و همسرم ایجاد نشده است. ما همچنان اصرار به قصاص و اجرای حکم قصاص آرمان داریم.
وی گفت: روز یکشنبه یعنی یک روز بعد از اینکه جلسه صلح و سازش در دادسرای جنایی تهران تشکیل شد به ما ابلاغ کردند که آرمان روز چهارشنبه پای چوبه دار میرود. از ما خواسته شد تا برای اجرای حکم حاضر شویم و حتی نظرمان را پرسیدند که تأکید کردیم قصاص باید اجرا شود. در این چند روز چندین بار پدر و مادر آرمان به مقابل خانه ما آمدند و درخواست بخشش کردند. اما با وجود این تغییری در تصمیم ما بهوجود نیامده است. پیش از این هم جمعی از هنرمندان و بازیگران نیز مانند پرویز پرستویی، رامبد جوان، احسان علیخانی و… برای جلب رضایت، نزد ما آمدند اما آرمان، با بیرحمی جان دخترمان را گرفته و حتی در همه این سالها جسدی از او تحویل نگرفتیم تا بر سر مزار او برویم و اشک بریزیم.
پدر غزاله گفت: قرار بود چهارشنبه حکم اجرا شود اما حدود ساعت ۱۱ صبح سهشنبه به ما اطلاع دادند که دستور رسیده حکم متوقف شود. دلیل توقف را به ما نگفتند اما ظاهراً روز چهارشنبه نهتنها حکم آرمان بلکه حکم چند محکوم به اعدام دیگر هم اجرا نشد و روز چهارشنبه اصلاً اجرایی ندارند. به ما گفتند که روز چهارشنبه تاریخ دقیق یعنی روزی که آرمان پای چوبه دار خواهد رفت را به ما اعلام خواهند کرد.
کد خبر 528559منبع: ایمنا
کلیدواژه: قتل غزاله چگونه زن کشی قصاص آرمان اعدام آرمان ماجرای آرمان و غزاله غزاله آرمان اعدام برای آرمان اعدام آرمان عبدالعالی آرمان عبدالعالی عکس آرمان و غزاله ماجرای اعدام آرمان حکم قصاص آرمان اعدام آرمان قاتل غزاله شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق روز چهارشنبه اجرای حکم قتل غزاله حکم قصاص
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۳۷۵۶۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افعی تهران، راسکولنیکُف و احساس منحصر به فرد بودن در جهان
عصر ایران؛ مهدی مالمیر- با یک نگاه سرسری به لیست سازندگان سریال «افعی تهران» هم میشد حدس صائب زد که سریال با مخاطبِ بسیار همراه خواهد شد؛ مخاطبانی که نرم نرمک و از گوشه و کنار صدای انتقادات برخیشان را میشنویم که بر این نکته انگشت تاکید میفشارند که در این سریال، به اخلاق و رفتار مردم ساکن در تهران کملطفیهایی شده است چراکه مردم در تهران آن سان که سریال به تصویر کشیده، آدمهایی بیاعتنا به همنوع و کنایهزن و تلخزبان نیستند.
در اینکه در تمام شهرها در سراسر جهان آدمهایی از این جنس کم نیستند حرفی نیست اما چرا در این سریال این نوع آدمها در کانون سریال قرار گرفتهاند و بی اغراق در بیشترِ سکانسها با این تیپ آدمها رو به رو میشویم؟
پاسخ اما به تیپ شخصیت اصلی سریال بازمیگردد. ما به جهان شخصی وارد شدهایم و با چشمان شخصیتی جهان را مینگریم که نگاهی دگرگونه به انسانها و جهان دارد: «آرمان» منتقد سینما و مدرسی است که در آستانۀ 50 سالگی فرصتی به کف آورده تا نخستین فیلم بلندش را کارگردانی کند و به جرگۀ کارگردانان فیلم اولی بپیوندد! این منتقد سینمایی که کمی دیر برای ساختن فیلماش به تکاپو افتاده، از نوعی ویژگی شخصیتی برخوردار است که بدان «شخصیت بیش از حد حساس» یا hayper sensitive person گفته میشود.
دارندگان این ویژگی شخصیتی، جهان گرداگردشان را با حساسیت بالا درک و دریافت میکنند و از پیش پاافتادهترین ماجراهای روزمره نمی گذرند و مدام رخدادی را که برای بسیارانی میتواند با پوزخندی یا دستِ بالا با شانه بالا انداختنی برگزار شود، در ذهن و ضمیرشان همچون سکانسی از یک فیلم دردناک مرور میکنند و دندان روی دندان میسایند و گهگاه از کاهی کوه میسازند و مته به خشخاش زندگی می گذارند.
مثلا پاسخ نه چندان گرم نانوای محترمِ محل در یک صبح سرد، برای کاراکترهایی که چندان درگیر ویژگیِ «شخصیت بیش از اندازه حساس» نیستند، میتواند با بی اعتنایی و حتی بی توجهی رو به رو شود یا آن را به حساب خستگی و هزار و یک دلیل و علت دیگر بنویسند و همچون بچه آهوییسبکبال از کنار آن بگذرند و دنبال کار و بار خود را بگیرند، اما شخصیت بیش از حد حساس، این بیمهری کوچک را در ذهن خود بدل به رویدادی بزرگ میکند و با منفیبافی و تفسیرهای کهکشانی از یک اتفاق روزمره، به روان خود زخمهای ناسور میزند و سلولهای عصبی خود را به کشتن میدهند!
در سریال افعی تهران با کارگردانی « سامان مقدم» چند بار هم از زبان خود شخصیت محوری داستان که صادقانه در برابر روانشناس اقرار کرد که رویدادهای روزمره را نمیتواند مثل باقی ادم ها ندیده یا نابوده بگیرد با تیپ شخصیتی ارمان کارگردان پنجاه ساله آشنا می شویم و هم در یکی از ظریف ترین سکانس ها که به روشنی دست بر روی نقطه ضعف شخصیت حساس می گذارد: آنجا که آرمان در سکانسی از سالن تئاتر بیرون می آید و وقتی پول بلیتش را از خانم بلیت فروش مطالبه می کند و خواهان پس گرفتن آن است با نگاه توام با تحقیر خانم مواجه می شود و صحنه خندۀ نه چندان مودبانه و نالازم خانم بلیت فروش را چند بار در موقعیتهای مختلف به یاد می آورد و در آنجا است که سریال اولین تلنگر را به مخاطب میند که با شخصیتی نامعمول در سریال رو به رو است و ضروری است از او انتظار رفتار و منشی از لون دگر داشته باشد.
هنگامی که با شخصیت داستان و ویژگیهای رفتاری او آشنا شدیم، با آسودگیِ بیشتری میشود رفتار او و کنش و واکنشاش را در دایره همکاران، همسایه و همسر سابق و همسایه پیشبینی و درک کرد.
آرمان با سِنسورهای حساس اش بدل به آینهای زشتنما میشود که دست بر روی نکاتی مینهد که شاید در زندگی روزانه کمتر کسی به قول قدیمیها سنگی در ترازوی آنها بگذارد.
اینکه رابطۀ میان شهروندان در کلانشهری مثل تهران تا چه اندازه میتواند پیچیده باشد. تا چه اندازه باید مراقب سخنانی باشیم که با شتاب بر زبان جاری میسازیم، تا چه اندازه باید سکنات خود را به هنگام حمله خشم و کدورت و حسادت کنترل کنیم و... چرا که همه آدمها نمی توانند به راحتی از ماجرایی، کنایه ای، متلکی و نیشِ زبانی و پرخاشی درگذرند و این احتمال متاسفانه کم نیست که برای برخی اتفاقات ناگوار روزمره بدل به عقدهها و کمپلکسهای خطرخیز شود.
افعی تهران، همان قاتلی که در شهر پیچ و تاب میخورد و آرمان بر آن است تا فیلماش را از روی زندگی پُرماجرای او بسازد، احتمالا یکی از همین «شخصیت های بسیار حساس» است که ناخوشی روانیاش به حد خطرآفرینی برای جامعه تبدیل شده است؛ احساس نزدیکی حسی میان کارگردان و قاتل سریالی هم از همین اشتراکات روانی سرچشمه میگیرد.
هر دو، چه کارگردان و چه قاتل زندگی درونیِ پیچیده ای دارند. هر دو از رویدادهایی رنج می کشند که از زمان کودکی بر روان شان سنگینی می کند( قاتل زنجیره ای کسانی را می کشد که در کارنامه شان سابقه کودک آزاری دارند) و در نهایت، هر دو آدم های منحصر به فردی در نوع خود به شمار می روند که در قاتل این احساس منحصر به فرد بودن به جنایت می انجامد. چرا که هر قاتلی چنان چه از رمان بی نظیر «جنایت و مکافات» آموخته ایم، در وهله اول با نوعی احساس خاص بودن، خود را محق می داند که دست اش را به خون همنوع رنگین کند. راسکولنیکوف کم بنیه و بیمار که دانشجوی حقوق بود، در هذیانات و تفکرات اش به این نتیجه رسیده بود که آدمی است « ویژه» که سزاوار به انجام رساندن کاری است که از هر کسی ساخته نیست: قتل پیرزن رباخواری که زندگی او را همچون زندگی پشه ای بی ارزش می شمارد و شایسته ی نابودی!
راسکولینکوف در رمان "جنایت و مکافات"
در آخر، می شود به نویسندگان فیلمنامه آفرین گفت که شخصیتی با ویژگی های روانی خاص آفریدهاند و داستان را بر روی شانههای یک شخصیت بیش از حد حساس سوار کرده اند و از این طریق، هم سریالی با مایههای پلیسی و جنایی ساختهاند و هم شماری از ویژگیهای برخی از ما شهروندان عجول و بی حوصله و گهگاه بیملاحظه را به تصویر کشیدهاند که کمتر کسی در فیلمها و سریالها به این ظریفهها توجهی جدی نشان میدهد.